رویای با تو بودن

رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود

با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی
و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در ندشت
و...و من همچون غربت زده ای در اغوش بی کران دریای بی کسی
به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد
وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید

کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفت
کاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت

 



:: برچسب‌ها: رویا , تاریکی , روشنایی , ساحل , دریا , قلب , خنده , گریه ,
|
امتیاز مطلب : 476
|
تعداد امتیازدهندگان : 139
|
مجموع امتیاز : 139
نویسنده : فاطیما
تاریخ : 20 / 1 / 1392
یکی بود یکی نبود

 

 

 
 
 
یکی داشت و یکی نداشت

اونی که داشت تو بودی و اونی که نداشت من بودم

یکی خواست و یکی نخواست

اونی که خواست تو بودی و اونی که بی تو بودن و نخواست من بودم

یکی آورد و یکی نیاورد

اونی که آورد تو بودی و اونی که به جز تو به هیچکس ایمان نیاورد من بودم 

یکی موند و یکی نموند

اونی که نموند تو بودی و اونی که بی تو موند من بودم

یکی رفت و یکی نرفت

اونی که رفت تو بودی و اونی که بخاطر تو تو قلب کسی نرفت من بودم

 



:: برچسب‌ها: بود , نبود , من , تو , ایمان , قلب ,
|
امتیاز مطلب : 453
|
تعداد امتیازدهندگان : 135
|
مجموع امتیاز : 135
نویسنده : فاطیما
تاریخ : 25 / 7 / 1391
دعا

 

نردبان قلب من شکسته است...

می شود برای من دعا کنی؟

یا اگر خدا اجازه می دهد...

جای من کمی خدا خدا کنی؟

چون دلم شبیه یک نماز بین راه...

خسته و شکسته است...

می شود برای بی قراری دلم ،

یک سفارشی به آن کریم با وفا کنی؟

التماس دعا...



:: برچسب‌ها: نردبان , قلب , دعا ,
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده : فاطیما
تاریخ : 16 / 7 / 1390
دل من

 

 

قلب من

قالی خداست

تاروپودش از پر فرشته هاست

پهن کرده او دل مرا

در اتاق کوچکی در آسمان خراش آفتاب

برق می زند

قالی قشنگ و نو نوار من

از تلاش آفتاب

 

شب که می شود، خدا

روی قالی دلم

راه می رود

ذوق می کنم، گریه می کنم

اشک من ستاره می شود

هر ستاره ای به سمت ماه می رود

یک شبی حواس من نبود

ریخت روی قالی دلم

شیشه ای مرکّب سیاه

سال هاست مانده جای آن

جای لکه های اشتباه

 

ای خدا به من بگو

لکه های چرک مرده را کجا

خاک می کنند؟

از میان تاروپود قلب

جای جوهر گناه را چطور

پاک می کنند؟

آه

از این همه گناه و اشتباه

آه نام دیر تو است

آه بال می زند به سوی تو

کبوتر تو است

 

قلب من دوباره تند تند می زند

مثل اینکه باز هم خدا

روی قالی دلم، قدم گذاشته

در میان رشته های نازک دلم

نقش یک درخت و یک پرنده کاشته

قلب من چقدر قیمتی است

چون که قالی ظریف و دست باف اوست

این پرنده ای که لای تاروپود آن نشسته است

هدهد است

می پرد به سوی قله های قاف دوست...^

 



:: برچسب‌ها: دل , قالی , خدا , قلب ,
|
امتیاز مطلب : 38
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
نویسنده : فاطیما
تاریخ : 2 / 7 / 1390

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد